من آوار نتهای ولگرد خیالی هستم

که کودکانه

نگاهت را آواز میخواند

مرا گوش کن

به اندازه

افتادن یک برگ

از شاخسار نگاهت.

کاش آسمان خیالت

همه خیالم بود

تا حیاطش را جارو کنم

از هر چیز و خودم

انتظارم

کپک زده

اشکهایم خسته است

 

 

شعر از من نیست

پی نوشت:

کاش کسی من از خودم نجات میداد

که انقدر فکر نمی کردم

کاش هیچی و هیچکس برام مهم نبود


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها