داشتم بهش توضیح میدادم که 12 روز میرم مسافرت و یه مدتی نیستم

و با شوخی میگفتم که فراموشم نکن

به دوست جدیدم می گفتم

بنده خدا یکم فکر کرد یکم گیج شد هنگ کرد

گفت: عیدتونه عیدت مبارک

گفتم: ممنون ولی یه عید دیگه هم داریم

باز گیج شد گفت:  ولی 12 روز خیلی زیاده

و من هیچ حرف قانع کننده ای براش نداشتم که توضیح بدم چرا انقدر زیاد تعطیلات داریم

میخندید میگفت فراموشت نمیکنم شاید هم فراموش کردم

آی دیم گرفت که اگه کاری داشت تماس بگیره

دوست جدیدم خیلی بانمکه

رفته کتاب خریده در مورد فرهنگ ایران

و منم میخوام برم در مورد فرهنگ مای بخونم که بتونیم حرف بزنیم

از وقتی حرف میزنیم یکم انگلیسی هامون تغییر کرده از حالت رسمی در اومده

خوشحالم که فرصت شد بهش توضیح بدم چرا نیستم

احساس خوبی نداشتم اگه می اومد دنبالم میگشت و نبودم


کلا از برقراری ارتباط با فرهنگ های دیگه خوشم می اد

یجور فوضولی یا ماجراجویی یا معما

ولی نمی دونم چرا افراد دیگه این حس ندارن!

سال پیش توی یکی از همین سفرهای کاریم عسلویه که بودم

قسمتی بودیم که محوطه ای بود که هم خوابگاه ها اونجا بود هم سالن غذا خوری

از محوطه بسمت سالن غذاخوری که می رفتم به حرف زدن افراد گوش می کردم

بجز چینی ها که همیشه حرف زدن مشخصی دارن

اونجا یک گروه روس و چند تا فیلیپینی هم بودن

سر ساعت می اومدن سر ساعت میرفتن زودتر غذا میخوردن

بعضی وقت ها بعد از ساعت کاری بازم توی محوطه کار می کردن

سرعت کارشون زیاد بود

و خب چند دفعه این روس ها گیج بودن و سوال داشتن

خیلی دوست داشتم برم جلو و جوابشون بدم

و نگاه می کردم

و اون افراد هم میفهمیدن که حرفشون فهمیدم ولی جلو نمی رفتم

چون بقیه می گفتن ارتباطی به ما نداره باید از مترجم بپرسن

حتی کنجکاو نمیشدن

و من کنجکاو می رفتم لغت جدید یاد می گرفتم که بیشتر بفهمم

در این حد تفاوت وجود داره


حالا ارتباط برقرار کردن با یه فرد خارجی واقعا راحت نیست

نه بعنوان کاری بلکه برای دوستی اینکه بفهمی منظورش چیه

ولی یه کلید داره ادم ها از هر جایی که باشن

وقتی میفهن حسن نیت داری و میخوای کمکشون کنی گاردشون از جلوت بر میدارن


دلم براش تنگ میشه

اخلاق جالبی داره با یک کلمه خیلی خوشحال میشه و با یه کلمه دیگه خیلی افت میکن

در کل مایایی ها افراد ارام تر خوشبین تری نسبت به ما هستن




مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها