دیروز مهمان یکی از فامیل های دور بودیم

که خب شناخت کمتری ازم داره

توی چند تا از مهمانی ها و یک عروسی منو دیده

از اول مهمانی میگفت حال بچه هات چطوره

خندیدم گفتم من بچه ندارم

با تعجب گفت پس دختر بچه ای که توی عروسی بقلت نشسته بود؟

گفتم بچه جاریم هست

گفت اون دختر شش ساله توی مهمونی سال قبل که باهاش بازی میکردی؟

گفتم دختره زن پسر خاله فلانی هست

گفت اون پسر بچه 2 ساله که به پاهات چسبیده بود که نری؟!

گفتم پسر یکی دیگه از فامیل ها هست

گفت اون پسر یازده ساله ای که توی مهمونی بهت گفت مامان؟

گفتم می دون اشکال نداره اشتباهی بهم بگه مامان میخواست بهم بگه کادو تولد چی میخواد

 

گفت پس مادرهاشون توی مهمونی کجا بودن؟

گفتم خسته بودن حتما.بچه ها عادت دارن توی مهمونی ها به من میچسبن

 

اخر مهمونی بهم میگفت من اطمینان داشتم که بچه داری

بیچاره هنوز شوکه بود

ولی خب خودم می دونم تناقض عجیبی دارم

 

من در زنده نگهداشتن موجودات زنده دیگه ضعیف عمل میکنم معمولا

ولی همه سعیم میکنم مراقب بچه های کوچیک باشم چون حس میکنم خیلی خیلی مهم هستن

 

 

 

بعد نوشت 1 :

در خونه رو باز کرد بلند گفتم سلام دایی

دایی از دیدنمون خیلی خوشحال بود

یه اقایی ازم پرسید: اقای فلانی دایی تون هستن؟

گفتم اره مگه نه دایی؟

دایی با خنده گفت اره

من خوشحال بودم از داشتن دایی خوش اخلاقم

 

هر کسی تازه با من اشنا میشه میگه چقدر فامیل داری

انقدر که کل عید من عید دیدنی میرم

ولی واقعیتش اینه

تعداد فامیل های من شاید از تعداد انگشت های دست کمتره

و دایی واقعا دایی من نیست

دایی های من زنده نیستن

 

سه تا مادر دارم که مادر من نیستن

مادر دوست هام هستن که حس میکردن با ید از من هم مراقبت کنن

 

چهار یا پنج تا خاله ای دارم که

خاله من نیستن

و خاله که مسافرت میره برای بچه های فامیلش سوغاتی نمیاره

ولی برای من می اره

 

بعد دارم با به دوستی حرف میزنم

که روانشناس هست

یعنی جلسه درمان باهاش ندارم ولی خیلی دوست داره

توی گذشته من کنکاش کنه نمی دونم چرا

و بهم میگفت خیلی خودت محدود میکنی

باید از محیط بری برو خارج

هیچی نگفتم

خودمم می دونم

ولی اینهمه فامیلی که برای خودم ساختم چی میشه

 

بعد نوشت 2:

یه کتاب دارم میخونم صفحه 167 هستم 550 صفحه هست

میخواستم دو روز تمومش کنم غیر ممکنه

انقدر حرف های کتاب درست و دقیقه

مجبورم هر دو صفحه فکر کنم چی شد

عجیبه

 

بعد نوشت 3 :

کتاب جیم کویک jim kwik پیری اوردره

اسمش limitless

اوردر امازون چک کردم یه پروگرم هم روش داره

برای آپریل چاپ میشه

تازه چون پیش خریده نصف قیمت میشه 400 هزار تومن

چقدر پول ایران بی ارزشه

 

بعد نوشت 4:

یکی از دوستام داره داستان تاریخی چینی میخونه

گیر داده تو هم بخون

چپتر 46 هستم

همچنان معتقدم اسم های چینی سخت هستن و قشنگی ندارن


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها