وقتی که بچه بودم بازی های کامپیوتری دوست نداشتم

کلا از هر بازی رقابتی خوشم نمی اومد

البته بی علت هم نبود

محیطی که در اون بزرگ شدم جالب نبود

یادم میاد 7 سالم بود با برادرم شطرنج و تخته بازی می کردیم

و من همیشه میباختم

چرا چون اصلا بلد نبودم بازی کنم و کسی هم بهم نبود یاد بده

و برعکس من پدرم به برادرم یاد داده بود.

بازی بعدی که دوست نداشتم بازی کنم آتاری و سگا بود

که بازهم بود ولی من حق بازی باهاش نداشتم

در انحصار برادرم بود.

و بعدا هم که کامپیوتر خریدیم من فقط حق استفاده 4 ساعت در هفته رو داشتم

که از یک بازی خوشم اومد به اسم sims که اونم اصلا رقابتی نیست

و توی این مدت از بچگی تا جوانی من افراد اطرافم می دیدم که خیلی برای بازی زمان میذارن

خیلی بهش فکر میکنن خیلی وابسته بازی میشن و نمی فهمیدم چرا



تا اینکه این دوست بشدت خوشحالم گیر داد یالا من بازی میکنم توام باید بازی کنی

از این گیرها زیاد به هم میدیم

مثلا اونم بخاطر من کتابخون شد تا بتونم در مورد موضوعات کتاب باهم حرف بزنیم و خوش بگذره

دیدم اون بخاطر من تغییر کرده پس منم باید تغییر کنم

چند سال پیش یه پی اس فور خریدم

یکم بفهمم چی میگه


حالا یه ماه پیش بهم میگه بیا آنلاین باهم بازی کنیم!

منی که سایه هرچی بازی با تیر میزدم دارم میبینم که ادم ها چقدر برام مهم هستن که

فقط بخاطر اینکه موضوع صحبت باهاشون داشته باشم حاضرم اینهمه از زمان خودم بزنم و

بازی کنم با اینکه همیشه می دونم تاثیری که بازی روی مغز میزاره قابل برگشت نیست

اثر بازی روی مغز خیلی زیاده

من پاییز سال پیش شروع کردم به بازی skyrim

و بهار امسال دارم کوهنوردی می کنم کاری که توی بازی انجام می دادم


خلاصه این چند روزه 60 گیگ دانلود کردم برای پایه بازی

حالا که تموم شده میگه از سرور اشتباه دانلود کردی

سورسش فرق میکنه

نشستم یک ربع دارم میخندم

ببین چگونه گور بهرام گرفت

یه عمر از بازی فرار میکردم گیرش افتادم

و بطور خیلی عالی توی این مدل بازی ها استعداد دارم!!!


باید بشینم 60 گیگ دیگه دانلود کنم با نت حونی هه هه هه


مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها